واسه ی خودم هنوز سواله
ک احساست چرا کم شد؟؟
چرا لب های خندونت یهو همرنگ ماتم شد؟
تو درگیری هرروزم با فکرایی ک بیرحمه
دلم دنبال علت هاست ولی چیزی نمیفهمه
میگی تقصیر من بوده
باید باور کنم سردی
داری تو جاده ای میری
ک دیگه برنمیگردی
قلب تو با دلم یکی بود
عشق تو برام همیشگی بود
داشتن تو برای یک روز
معنی شیرین ی زندگی بود
آآآآآآه تموم شد...
تو رفتی....
دیگه ندارمت......
آآآآآآآآآآآه چجوری میتونم بیاد نیارمت؟؟؟؟
رفتن تو برای من ینی پایان ی رویا
ینی تنها شدن من از طلوع صبح فردا
زندگیم تاریک میشه
وقتی تو پیشم نباشی چی ب من نزدیک میشه؟
نمیدونم چرا قلبت
مسیره جادشو کج کرد
کجا دستاتو ول کردم
ک چشمات با دلم لج کرد؟
میگی تقصیر من بوده
باید باور کنم سردی
داری تو جاده ای میری ک دیگه بر نمیگردی
شروع جاده تنهاییی
ولی تنها نمییمونی
یکی تو پیچ جادت هست
خودت هم اینو میدونی
دلیل رفتنت اون بود
واسه این اشتباه بودم
ب پات یک ساله صبر کردم ولی حالا....
پشیمونم............